بیمه‌ی طلایی برای بازپرداخت پولی که بیمه‌شدگان بابت موارد مختلفی از قبیل ویزیت پزشکان می پردازند مهلت شش ماهه مشخص کرده و چنانچه در این فاصله کسی اسناد و مدارک خود را به دفتر بیمه‌ی طلایی تحویل ندهد، از دریافت حق قانونی خود محروم خواهد شد.

 در چهاردهم آبان سالجاری مطلبی در سایت یزد فردا با عنوان «بیمه‌ی طلایی و موضوع قانونی عدم پرداخت حق بیمه» منتشر شد که می‌توانید اصل مطلب را در نشانی زیر بخوانید:

http://www.yazdfarda.com/news/1392/09/79416.html

خلاصه‌ی سخن آن بود که بیمه‌ی طلایی برای بازپرداخت پولی که بیمه‌شدگان بابت موارد مختلفی از قبیل ویزیت پزشکان می پردازند مهلت شش ماهه مشخص کرده و چنانچه در این فاصله کسی اسناد و مدارک خود را به دفتر بیمه‌ی طلایی تحویل ندهد، از دریافت حق قانونی خود محروم خواهد شد. سئوال نویسنده‌ی مطلب از بیمه طلایی این بود که مگر بیمه‌شدگان حق بیمه‌ای را که می‌بایست بپردازند هر ماهه و بطور نقدی به حساب بیمه‌ی طلایی ریخته نمی‌شود؟ در این صورت چگونه است که برای دریافت حق قانونی خود فقط تا مهلتی مقرر می‌توانند اقدام کنند؟ آیا این حق، مشمول گذشت زمان می‌شود؟ آیا این مبلغ که حق‌الناس است، برای بیمه‌ی طلایی حلال و شرعی است؟

مسئله‌ی مهم‌تر این که پس از گذشت بیش از دو هفته از انتشار آن مطلب هیچگونه پاسخی از مسئولان خداجوی بیمه‌ی طلایی داده نشده است. این سکوت نشانه‌ی چیست؟ چرا مسئولان بیمه‌ی طلایی از پاسخ دادن طفره می‌روند؟ اگر مطلب را ندیده‌اند و نخوانده‌اند که باید به نقش ضعیف آنان و روابط عمومیشان در پیگیری رسانه‌ها و اهمیت دادن به افکار عمومی آفرین گفت. اگر خوانده‌اند و پاسخی نمی‌دهند باید گفت یا پاسخی محکم و منطقی ندارند و یا برایشان حقوق بیمه‌شدگان اهمیتی ندارد.

در مطلب ارائه شده از استانداری محترم جدید هم خواسته شده بود که موضوع حقوق مردم را در نظر داشته باشند و پیگیری نمایند. نویسنده‌ی این مطلب نمی‌داند که مسئولان استانداری نیز این مطلب را خوانده‌اند یا نه و اگر خوانده‌اند پیگیر موضوع شده‌اند یا نه؟ به استاندار تازه پیشنهاد کرده بودیم که عهدنامه‌ی حضرت علی ع خطاب به مالک اشتر را یک بار مرور فرمایند. این بار نظرشان را به روایت زیر از ابن عباس جلب می‌کنیم:

ابن عباس گفت: در منطقه «ذی قار»، در مسیر حرکت به سوی بصره، در جنگ جمل، در حالی که حضرت علی علیه السلام به پینه زدن کفش کهنه‌ی خویش مشغول بود، نزد آن حضرت رفتم. آن حضرت به من فرمود: «این کفش چقدر ارزش دارد؟»

گفتم: «ارزشی ندارد.» آن حضرت فرمود: «به خدا سوگند! این کفش در نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر این که به واسطه‌ی آن، حقّی را برپا سازم و یا باطلی را دفع نمایم.»

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا